ديروز سه شنبه در فرانسه و ايران کارگران عليه وضعيت خود اعتراض کردند. فرانسه در دو هفته گذشته هر لحظه با اعتصاب روبرو بود و روز سه شنبه ميليونها نفر در اعتصاب شرکت کردند. اين اعتصاب با ورود گسترده کارمندان دولت و دانشجويان در اعتراض به طرح کاهش حقوق و مزایای بازنشستگی و نیز کم کردن تدریجی تعداد کارمندان عملا به يک اعتصاب سراسرى تبديل شد. کارگران حمل و نقل فرانسه تاکنون محکم ايستاده اند. اين اعتصاب هم براى سارکوزى و هم براى کارگران و دانشجويان فرانسه ادامه جدال دوره شيراک است. سارکوزى دور قبل ناچار شد لايحه جديد استخدام را پس بگيرد، اينبار با طرح کاهش حقوق و مزايا و شکلى جديدتر از طرح پيشين برگشته است. کارگران و دانشجويان هم روى دوش تجربه اعتصابات گسترده و پيروزى در دوره شيراک، امروز اعتصاب سراسرى و تظاهراتهاى باشکوه در شهرهاى مختلف فرانسه سازمان دادند. از جمله اجتماعات مراکز بزرگ کارگری مانند مارسی و تولوز گسترده تر برگزار شد. طبقه کارگر فرانسه در اين اعتصاب دانشجويان و بيش از يک سوم از کارکنان خدمات عمومى و دولتى را به اعتصاب کشاند.
در ايران روز سه شنبه خانه کارگر با اتوبوس کارگران را از جاهاى مختلف در مرقد خمينى جمع کرد تا با شعار "خداحافظى از قانون کار"، کارگران را پشت قانون ضد کارگرى رژيم ببرد. در اين اجتماع شعارها عمدتا و اساسا توسط خانه کارگر اعلام شد. شعارهائى که بخشا جنگ جناحى را در آستانه انتخابات منعکس ميکرد و يا ناسيوناليسم ايرانى ضد فلسطينى را ترويج ميکرد. خانه کارگر خشم و اعتراض کارگران را با شعار استعفاى وزير بى لياقت کار مهار کرد. خانه کارگر دوره اى است که بطور متمرکز سياست دفاع از قانون کار رژيم اسلامى را در ميان کارگران در متن دعواهاى جناحى پيش ميبرد. اين همين خانه کارگرى است که عليه هر اقدام مستقل کارگران چماقدارى و چاقوکشى ميکند. خانه کارگرى که براى دفاع از اين قانون ضد کارگرى تلاشها کرده است و امروز که دستش از منابع لفت و ليس توسط جناح مقابل کمى کوتاه شده است، مصيبت "وا قانون کار" راه مى اندازد و شعار "جنبش کارگرى در دفاع از قانون کار رژيم" را بلند کرده است. در اينراه البته طيفى از سنديکاليستهاى ايرانى را هم با خود دارد. در همين روزها گرايشى در مبارزه کارگرى در ايران بيشتر خود را نشان داد که از کمونيست بودن تبرى ميجويد، گرفتن کمک مالى را از فعالين و طرفداران جنبش کارگرى عار ميداند و انکار ميکند، و يا براى خامنه اى عريضه مينويسد و داغ تر از آش در دفاع از قانون کار، قانون اساسى و حتى شرع اسلام موعظه ميخواند! اين رويدادها بدنبال تحرکات پيشرو کارگرى سالهاى اخير عميقا نگران کننده است.
مبارزه کارگرى در فرانسه همين است که ميبينيد. توازن قواى سياسى معلوم است. حتى سنديکاليستها و تريديونيونيست هاى راست در اين اعتراضات دنبال گرايش هاى راديکال تر و ظرفيتهاى قوى اعتراض کارگران مى افتند. فرانسه فلج شده است اما مذاکره و مبارزه هم ادامه دارد. در ايران اما وضعيت فرق ميکند. اگر نه به تجربه تاريخ جنبش کارگرى فرانسه و سنتهاى مبارزاتى پيشرو آن، اما در ايران سنت سوسياليستى و شورائى کارگران تاريخ دارد. نقش مهم و ماندگار ايفا کرده است. سنت مجمع عمومى کارگرى قديمى است. مبارزه راديکال کارگرى قديمى است. سنديکاليسم و گرايشات محافظه کار و "صنفگرا" هم وجود دارد. در ايران مبارزه کارگرى برسر هر موضوع مستقيما با دولت روبرو است. پاى حراست و انجمن اسلامى و خانه کارگر و نيروهاى اطلاعاتى و شکنجه گر و شکنجه گاه وسط است. دولت ماهيت مبارزه اقتصادى کارگر را سياسى کرده است و بناگزير مکانيسم پيشروى و پيروزى مبارزه کارگرى در ايران و فرانسه يکسان نيست. به يک اندازه دولت و نيروى انتظامى و سرکوب رودروى مبارزه کارگر نيست. آنچه يکسان است، حضور و جايگاه طبقه کارگر و وزن اجتماعى آنست. تجاربى است که در جبهه هاى مختلف مبارزه طبقه کارگر بدست داده ميشود تا کارگر بعنوان يک طبقه جهانى ببيند و در شرايط متفاوت هر کشورى از اين تجارب استفاده کنند. در فرانسه کارگر در موقعيت متفاوتى از نظر تشکل و حقوق و رابطه اش با قوانين جامعه از جمله قانون کار است، در ايران اما کارگر در اساس رابطه اش با اين مقولات فرق ميکند. با اينحال حتى در فرانسه آنجا که کارگر موفق ميشود جامعه را به تحرک درآورد، اين گرايش راديکال است که سازمانهاى محافظه کار و سنتى سنديکائى و دانشجوئى را دنبال خود ميکشد. در ايران به طريق اولى، طبقه کارگر براى يک ذره پيشروى و حتى نقد کردن حقوقهاى معوقه نميتواند به سنت محافظه کار و اسلامى سنديکاليستى تکيه کند. نهادهاى پليسى و دولتى خانه کارگر و شوراهاى اسلامى کار جاى خود دارند.
همين سى چهل هزار نفر از کارگران که امروز در تهران اجتماع کردند، حرف دلشان ساده است؛ آنها نان و کار و رفاه و حرمت ميخواهند. اما خانه کارگر سوار اعتراض شان ميشود و آنها را پشت قانون قاتلين خود ميبرد. يا بخشى از سنديکاليستها با "رهبر انقلاب" مشغول مشاعره ميشوند و کارگران را با فقر و گرسنگى و بيکارى و زندان تنها ميگذارند. در ايران پتانسيل اعتراض سوسياليستى طبقه کارگر به معنى خواست بهبود و تغيير و برخوردارى از آزادى و برابرى وسيع است. تمايلات انترناسيوناليستى و همبستگى کارگرى ريشه دوانده است. طبقه کارگر ايران براى مواجهه با اوضاعى که برايش درست کردند و تحکيم سنگر خود مطلقا نميتواند به سياستهاى خاکسترى و راست اتکا کند. پيشروى خط سازش با حکومت بنام سنديکا و خانه کارگر و غيره، اولين نتيجه اش شکستن کمر جنبش کارگرى است. فرانسه اگر درسى براى طبقه کارگر ايران دارد، اينست که بايد گرايش راديکال و سوسياليست طبقه پاپيش بگذارد. اگر اين خط سرحال عمل ميکرد، امروز بايد قبر خمينى را با شعارهاى مرگ برسرمايه دارى ميلرزاندند. کارگران عصبانى و گرسنه اند. در فقدان حضور اين گرايش در راس مبارزات کارگرى، در صف مقدم برپائى جنبش مجامع عمومى منظم، در طرح شعارها و تاکتيک هاى طبقه کارگر در مقابل سوالات اساسى، نيرو و پتانسيل اعتراضى توده کارگران به هدر ميرود و نهايتا خنجر اسلام و دولت سرمايه داران بيشتر در پهلوى کارگر و خانواده کارگرى و به اين اعتبار اکثريت عظيم جامعه ميرود. گرايش راديکال و سوسياليست جنبش کارگرى بايد فورا در مقابل اين سياستها واکنش درخور نشان دهد. برپائى مجامع عمومى کارگرى و دخالت دادن کارگران در تعيين سرنوشت خويش فورى ترين اقدام است. سير قطبى شدن جنبش کارگرى همراه با شتاب تحولات سياسى بالا ميگيرد.*